کلیدسازی سنتی
تاریخچه کلید سازی و قفل سازی ایران
به وسیله آشنایی با تاریخچه کلید سازی گذشته می توان حال را بهتر شناخت و آینده را نیكوتر ساخت. سرزمین كهن ایران كه از هزاران سال پیش نهال کلید سازی و قفل سازی را در خود بارور ساخته است سهم بسزایی در رشد و تحول انسان داشته است.
ملتی كه تاریخچه کلید سازی خود را نشناسد لاجرم محكوم به تكرار آن است. بسیاری از گذشتگان این سرزمین هركدام سعی در ساختن بنای کلید سازی و قفل سازی آن داشته اند و اگر ضعف و خطایی از آنها سرزده است باید مورد عبرت ما واقع شود تا از تكرار چنین اشتباهاتی در صنعت قفل سازی جلوگیری كنیم.
تاریخچه کلید سازی قفل سازی بیانگر نقش ارزنده ایرانیان در علوم وفنون و صنعت قفل و کلید است. این سرزمین نه فقط جنگاوران وجهانگیران را در خود جای داده است، بلكه اندیشه ورزان و خردمندانی بس بزرگ از آن برخاسته اند. سرزمینی با مردمانی كه یكتاپرستی را ازهزاران سال پیش آموخته اند، راستگویی و درستكاری رسم دیرینه شان و همواره «گفتار نیك، كردار نیك، پندار نیك » راهنمای آنان بوده است و برای رسیدن به این هدف ناگزیر از ریشه كن كردن زشتی و آلودگی بودند; چرا كه در محیطی كه جولانگاه فقر، فساد ودروغگویی باشد، مجال برای عمل كردن به چنین دستورالعمل الهی وجود نخواهد داشت.
ایجاد فضای امن و آرام میسر نمی گردد، مگر آن كه به علم کلید سازی و قفل سازی میدان داده شود و این گونه بود كه از هزاران سال پیش نیاكان ما قدم در راه كسب علم و دانش در زمینه ساخت قفلهای قدیمی نهادند و بدین ترتیب ایران تبدیل به مكانی برای برخورد علوم وفنون قفل سازی و کلید سازی در دنیای باستان شد. پس از آن كه حكومتهای عظیم و قدرتمند تشكیل شدند، می بایست توجه بیشتری به کلید سازی، علم و ادب می شد و در این راه، ایرانی آن قدر گشاده دل و آزاد اندیش بود تا تفكرات متفاوت و حتی متناقض را در خود جای دهد، در طول قرنها حافظ کلید سازی و قفل سازیهای مختلف و خود نیز پایه ریز کلید سازی والایی بود كه نه تنها بر کلید سازی و قفل سازی عظیم اسلامی نفوذ و تاثیر ویژه ای داشت بلكه بر ملل و اقوام دیگر نیز اثرات پاینده و ارزنده ای باقی گذاشته است.
هنر عمده ایران همواره كسب علم و دستاوردهای کلید سازیهای دیگر ملل و در عین حال ارایه خلاقیتها ودستاوردهای خود بوده است. از زمان تشكیل حكومت مادها، كه آریایی نژاد بودند، تا كنون صدهاحكومت و حاكم به قدرت رسیدند و منقرض شدند.در این میان کلید سازی ایران بر سایر کلید سازی ها اثر گذاشت و از آن ها تاثیر پذیرفت اما هیچ گاه از صحنه تاریخچه کلید سازی محو نشد. کلید سازی و قفل سازی ساسانی كه میراث دوران اشكانی و از سوی دیگر مادها، هخامنشیان و سلوكیان بود، مقداری از کلید سازی سرزمینهایی چون یونان، چین، هند، ارامنه، روم و... را در خود داشت. کلید سازی دوران ساسانیان حتی بعد از ورود اعراب به ایران نیز ادامه یافت.
در دوره ساسانیان علاوه بر فتح سرزمینها وجنگهای پی در پی، علوم مختلف رشد چشمگیری یافتند، در حقیقت کلید سازی و قفل سازی ایرانی در آن دوران سرآمد تواناترین ملل در آسیا بود. شناخت هر چه بهتر هر كشوری باعث ارایه نظریات و تحلیلهای دقیق تر راجع به کلید سازی و تاریخچه کلید سازی آن كشور خواهد شد و در این میان پادشاهان ساسانی از اردشیر بابكان و شاپور به بعد وسایل آشنایی ایرانیان را با علوم مختلف مهیا می كردند. در دوره ساسانیان كتب پهلوی و یونانی در كتابخانه ها و یا آتشكده ها وجود داشت. سخن از سلسله ساسانی باقدمت بیش از چهار صد سال مبحثی نیست كه با چندسطر و صفحه بتوان آن را خلاصه كرد اما تنها به گوشه ای از تلاش ایرانیان در این دوران، كه همانا تاسیس یكی از عمده ترین مراكز علمی جهان باستان است، می توان اشاره مختصر كرد.
همان طور كه در تاریخچه کلید سازی ثبت است، سلسله ساسانیان توسط اردشیر بابكان تاسیس شد، اما پس ازچند سال توسط اعراب مسلمان كه ندای وحی را درسرزمین عربستان شنیده بودند، منقرض شد و بدین ترتیب ایران وارد دورانی نو و متفاوت از گذشته شد.در تمام دوران ساسانی حاكمان مختلف به كشورگشایی و جنگها پرداختند.
عمده ترین رقبای ایران درآن دوران روم بود. یكی از علل درگیری ایران و روم علاوه بر جاه طلبی، مسئله ارمنستان بود. حتی در یكی از این جنگها امپراطور روم به نام والریانوس توسط شاپور اسیر شد و این خود باعث اعتبار و عظمت خاندان ساسانی گشت. در این زمان علاوه برجنگ های پی درپی، آیین ها و ادیان مختلفی هم توسطبانیان و پیروان آنها اشاعه یافت همچون مانی، مزدك، بودا، مسیحیت و... اما دین رسمی ایرانیان زرتشت بود. یكی از پادشاهان معروف ساسانیان شاپور دوم؛ معروف به ذوالاكتاف بود. می گویند وی شانه های اسیران را برای عبرت دیگران سوراخ می كرد و ازشانه هایشان طناب می گذرانید و آنان را به بیگاری می گرفت، به همین دلیل نزد ایرانیان به ذوالاكتاف (صاحب شانهها) معروف شده است.
در زمان همین پادشاه، اوستا در ۲۱ نسگ (كتاب) تدوین و شهرهای مختلفی تاسیس شد. نام یكی از این شهرها جندی شاپور یا گندی شاپور بود كه بسیاری ازتاریخچه کلید سازی نویسان نام «به از اندیو شاپور» را به آن نسبت داده اند. این شهر در جنوب غربی ایران در خوزستان و نزدیك شوشتر واقع شده بود.اكثر محققین دوره تاریخچه کلید سازیی ساسانیان را مبتكراصول شهرسازی و معماری می دانند; چرا كه شهرهای زیادی در این دوران ساخته شد.
جندی شاپور در زمان شاپور مرکز کلید سازی اسرای رومی بوده است. حتی بسیاری از مورخین اعدام مانی را درگندی شاپور ثبت كرده اند. یعقوب لیث صفاری نیز براثر بیماری در این شهر درگذشت. در زمان ساسانیان تجارت قفل و کلید رونق بسیاری داشت ایران واسط تجارت قفل و کلید بین شرق و غرب بود. کلید های برنجی دركارگاههای کلید سازیشوشتر و جندی شاپور ساخته می شد. ساسانیان در آغاز به سه خط یونانی، اشكانی و ساسانی می نوشتند. خط رایج ساسانی، به فرس میانه یا پهلوی ساسانی معروف است كه خواندن و نوشتن با آن بسیار مشكل بود. این خط قرابت زیادی با خطرایج زمان اشكانی داشت، به همین دلیل آن را پهلوی اشكانی گفته اند كه هر دو خط دارای یك ریشه است. زبان دوران ساسانیان پهلوی (فارسی میانه) بود كه درواقع پدر فارسی كنونی است. سازمان اجتماعی ایرانیان از زمان ساسانیان منظم شد. توجه و علاقه به علم، به خصوص در اواخر دوره ساسانی باعث تالیف و ترجمه كتب مختلفی از زبانهای یونانی، سانسكریت، چینی و غیره شد.
خسرو اول كه لقبش انوشیروان (روح جاویدان) بود، در سال ۵۳۱ بر تخت نشست. وزارت انوشیروان برعهده بزرگمهر بود كه به دانایی و كیاست شهرت داشت. انوشیروان علاوه بر ایران نزد اعراب و حتی بیزانس به عنوان حكمران حكیم شهرت داشت. عصروی دوران درخشان و متحول کلید سازی ایران باستان است. انوشیروان ایران را به چهار بخش (پازگوس) تقسیم كرد، اموال و املاك بزرگان به آنان باز گردانده شد، اخذ مالیات اصلاح شد و حتی هزینه عروسی بسیاری از جوانان فراهم شد و نكته ای كه مورد نظراین مقاله است، این است كه دانشگاه جندی شاپور كه در نوع خود از مهمترین مراكز علمی دنیای كهن بود در این دوران.
این مدرسه گرچه از زمان شاپور اول پایه ریزی شده بود اما توسط این پادشاه تعمیر و گسترش یافت، دانشگاه جندی شاپور از مهمترین مراكز آموزشی و تحقیقی دنیای آن زمان بود كه تعداد زیادی دانشمند و پزشك در آن مشغول به تدریس، تحصیل و طبابت بودند. در این مركز علاوه بر كتب تالیف شده دانشمندان ایرانی بسیاری از كتابهای یونانی و هندی را به پهلوی ترجمه كرده و آن ها را تعلیم می دادند. با مطالعه و بررسی این دانشگاه می توان به قدمت تعلیم و تعلم رسمی در ایران پی برد.
در زمان انوشیروان عده ای از فلاسفه یونان، كه بعد از تعطیلی آكادمی آتن به دلیل تعصب امپراطوری روم به ایران پناهنده شدند، مورد حمایت این پادشاه قرارگرفتند. آنان در دانشگاه جندی شاپور به تدریس مشغول شدند. انوشیروان حتی عده ای را به هندوستان فرستاد تا به فراگیری علوم بپردازد. طب یونان در مدرسه جندی شاپور رواج یافت. فلسفه ارسطو و افلاطون در زمان انوشیروان به فارسی ترجمه شد. برزویه طبیب نیز در زمان انوشیروان به هند رفت و با تنی چند از دانشمندان و كتب هند به ایران بازگشت.
مدرسه جندی شاپور در علم كیمیا (شیمی)، زیست شناسی و علوم پزشكی نقش مهمی داشته است. در این مدرسه آموزش و گفت و گو به زبان سریانی بود. از آنجا كه زبان سریانی نزدیكی زیادی به زبان عربی دارد این امر خود باعث انتقال سریع وساده تر علوم عهد باستان به دوره اسلامی شد. انوشیروان گذشته از تاسیس دانشكده طب جندی شاپور به تاسیس مدرسه دیگری كه در آن ریاضیات، فلسفه و نجوم تدریس می شد در جندی شاپور اقدام كرد. تدریس در این زمینه كاملا به زبان یونانی بود ولی شكی نیست كه عامل زبان فارسی نیز به طور غیرمرئی مخصوصا در رشته داروسازی وجود داشته است.
پیوستگی بزرگ میان طب اسلامی و یونانی را باید در پزشكی اواخر دوره ساسانی، به ویژه در مدرسه جندی شاپور جست و جو كرد.
شرقشناسی و مظلومیت تاریخچه کلید سازی و کلید سازی ایران
اروپائیها خود را پیشقراولان کلید سازیی و مدنی همه انسانها در همه مكانها و زمانها میشمارند و تصور میكنند تعالی و ترقی هر جامعهای در آن است كه خود را در مسیر «اروپایی شدن» قرار دهد ... به همین دلیل کلید سازیهای دیگران را با دیدی حقارت آمیز، عقبمانده و بیارزش در روزگار جدید معرفی میكنند.
اروپائیها خود را پیشقراولان کلید سازیی و مدنی همه انسانها در همه مكانها و زمانها میشمارند و تصور میكنند تعالی و ترقی هر جامعهای در آن است كه خود را در مسیر «اروپایی شدن» قرار دهد ... به همین دلیل کلید سازیهای دیگران را با دیدی حقارت آمیز، عقبمانده و بیارزش در روزگار جدید معرفی میكنند.
استعمار و سلطه بیگانگان از سدههای پیش بدین سو، نابودی کلید سازی ایران، یا انحراف آن را از پایگاههای اصیل، تدارك میكردند و با شیوههای مرموز توانستند با خط و ربطهای ضد علمی و غیر عینی در جامعهی ما اثر گذارند و چه بسا كژاندیشیها و نادرستیهای موجود در فضای کلید سازیی شرقشناسی به معنای اعم، و اسلامشناسی و ایرانشناسی به معنای اخص از همین طریق ایجاد شده باشد.
بسیاری كسان كه در گذشته خود را شرقشناس، اسلامشناس، و ایرانشناس و جز اینها قلمداد میكردند و متأسفانه خط و ربطشان در جامعهی ما در دوره ستمشاهی، اثر گذاشت، زمانه نشان داد كه از كارگزاران کلید سازیی استعمار و سیاستهای تجاوزگرانه كشورهای متبوع خود بودهاند. نوشتههای مغرضانهی آنان به گونهای در درون میهن اسلامی ما آشفتگی کلید سازیی، القائات سیاسی، نابهنجاریهای اجتماعی به وجودآورد كه پارهای از ایرانیان مسلمان در نوعی بیهویتی و از خود بیگانگی قرار گرفتند. بیهوده نیست اگر هنوز هم ملیگراها از شاهنامه با دید ویژهی خود طرفداری میكنند و این كتاب عظیم را كه مشحون از کلید سازی والای اسلامی ـ شیعی است، از این جهت در مظلومیت تاریخچه کلید سازیی قرار میدهند. از سوی دیگر، در كشورهای سلطهگر، منابع عظیمی از شناخت ایران و احوال و آثار و خلقیات و جماعتها و گروهها فراهم آمد و دولتهای سلطهگر، برای تداوم سیطرهی ضد انسانی و شوم خود از همان آثار و نوشتارها و تحلیلها سود جستند.
این جانب به هیچ وجه، مقام ارزنده و منزه پارهای از شرقشناسان و اسلامشناسان و ایرانشناسان را كه بی هیچ غرض و سوء و نیت شوم، با علاقهمندی تمام به مطالعه و بررسی مسائل ادبی و فلسفی و عرفانی و تاریخچه کلید سازیی و اجتماعی دیار ما و عالم اسلام و مشرق زمین پرداختهاند، فراموش نمیكنم و آگاهم كه این گروه محقق و دانشمند، بسیاری از زوایا و خفایای تاریخچه کلید سازیی و کلید سازیی جهان ما را روشن كردهاند و در پارهای جهات مستقیم و غیر مستقیم، مطالعات علمی را به محققان و پژوهشگران ایرانی آموختهاند و به همین دلیل به حكم علم و فضیلت و ارزشهای اسلامی و اخلاقی، احترام آنان بر همهی ما تكلیف است. سخن و مراد من خط مشی كلی حاكم بر مطالعات ایرانی مبتنی بر سیاست و اهدافی است كه گه گاه دانشمندان بیآلایش مغرب زمین، خود نیز از روایی آن در پارهای زمانها، آزرده خاطر بودهاند و گویی كه شرایط تجسسی استعمار ساخته، آنان را نیز در موقعیتی قرار میداده كه بسختی میتوانستند آنچه را كه میدانستند، بیان كنند و به رشتهی تحریر كشند.
غربیان پس از پایان شناخت تاریخچه کلید سازیی از مشرق كه ریشه در ایران باستانی ما دارد، و نیز دوران تعصبآمیز و كینه توزانهی عصر اسكولاستیك از اسلام كه امروز محققان راستین اروپایی از بیان آن شرمندگی دارند، پس از رنسانس اروپایی با توجه به کلید سازیهای یونان و رم، و ارتباط تاریخچه کلید سازیی آنها با کلید سازیهای مردم آسیای غربی و ایران و چین و هند، دوران جدید ایرانشناسی را آغاز كردند. اما اروپا با پیشرفتهای علمی و تكنولوژیك به دنبال یك سلسله انقلابات اجتماعی و سیاسی به مرحلهای رسید كه به گمان ما صبغهای از استكبار دارد، و آن پذیرش اصل مركزیت اروپا یا Eropeocentrisme است.
با قبول این اصل، گمان اروپاییان بر این بود و هنوز هم گه گاه بر آن پا میفشارند، كه قفل سازی بشر در یك خط سیر واحد و تغییر ناپذیر در حركت است و اروپا پیشقراول كاروان کلید سازیی و مدنی همهی انسانها، در همهی مكانها و زمانهاست و تعالی و ترقی هر جامعهای در آن است كه خود را در مسیری قرار دهد كه سرانجام «اروپایی» شود. این اندیشهی جهانشمولی کلید سازی اروپا بسیاری از دانشمندان لیبرال و سوسیالیست و حتی انقلابی را در آن قاره و كشورهای دیگر تحت تأثیر قرار داد. تقسیمبندیهایی كه از تاریخچه کلید سازی و حركت جوامع كردهاند، كمابیش همه نمایانگر این اصل است. واژهها چند گانه است، اما مفهوم و برداشت یگانه. اغلب آنها کلید سازیهای دیگران را با دیدی حقارتآمیز، عقبمانده و بیارزش در روزگار جدید، معرفی كردهاند و شناخت آنها را به همان گونه دانستهاند كه شناخت پدیدههای ملموس فیزیكی؛ به زبان دیگر: شناخت ادب و عرفان، فلسفه، حماسه وتاریخچه کلید سازی و عشق و دیانت شرقیان برای آن گروه از پژوهشگران، در همان حدود رسمی بود كه پدیدارهای مادی، اعم از «زیرخاكی» یا «روخاكی» كه در دانش باستانشناسی مورد بررسی و پژوهش قرار دارد. همان سان كه شمشیر عهد هخامنشی، معبد دورهی اشكانی، كوزه یا بافتههای زرین عصر ساسانی، پدیدهای دیداری و «عتیقه» به شمار میرفت، كلمات آسمانی، بیانات ائمهی اطهار (ع)، مواعظ حكما و متكلمان، اندرزهای شاهنامه، حكم شیخ اجل سعدی، غزلیات حافظ یا مساجد و مراقد و مشاهد، و صدها هنر اندیشهگرانه و دست ساختهی ایرانی، و تمام رفتارها و كردارهای مبتنی بر فضیلت و انسانیت، همه و همه در زمرهی اشیای بدون روح، بدون وظیفه و خالی از هرگونه پویایی و كارایی، مورد بررسی مادی گرانه قرار میگرفت.
این روش و برداشت بدان سان كه در آغاز گفتار به عرض رسید، با موج تبلیغاتی و مالی كه قدرتهای مغرب زمین تهیه كرده بودند در جامعهی اسلامی ما اثر گذاشت. تاریخچه کلید سازی ایران تكه تكه میشد، کلید سازی یكکلیدی ایران پاره پاره میشد. دورهبندیهای مخدوش، منطقهسازیهای مغرضانه، قومسازیها، ملتسازیها، زبانسازیها، نژاد سازیها و مذهبسازیهای گوناگون به قصد ایجاد آشوب و درهمریزی وحدت ملی و کلید سازیی و دینی، از سوی كارگزاران کلید سازیی استعمار شرق و غرب، توسعه و روایی مییافت و بسیار كسان كه از بطن و متن کلید سازیی و اسلام دور افتاده بودند، با گرایشهای مختلف، نوعی «شستشوس مغزی» مییافتند، از خود بیگانه میگردیدند و همان گفتههای بیپایه و بی مایهی غربیان را بیان میكردند، اروپا را قبلهی آمال و پایگاه امیال خود مییافتند و چون بعضاً اقتصاد و سیاست را نیز در خدمت داشتند، همگامیهای خود را در این باره «سیستمی» تر میكردند و سرانجام جامعهی کلید سازیی و کلید سازی ساخته و کلید سازی ساز ما را به گونهای در میآوردند كه برخی از تحصیلكردههای دوران پیش از انقلاب، نه تنها ارزشهای مثبت و علمی غرب را اقتباس نكردند، بلكه بسیاری از ارزشهای والای اجتماعی خود را نیز از دست دادند و قدرتمداران آنان، ملت بزرگ ما را از همه لحاظ اقتصادی و اجتماعی و کلید سازیی، مصرف كنندهی غرب كردند و شگفتا، روزگاری پیش آوردند كه حتی در شناخت خود متكی به آرا و نظریات غربیان گردیدند، آن هم به آن دسته از غربیان كه به عنوان كارگزاران «علمی» در كانون قدرت استعمار و امپریالیسم کلید سازیی به خدمت درآمده بودند.
انقلاب اسلامی ملت ایران، كه دارای چندین عامل و انگیزهی بنیادی است، بیتردید، مهمترین و با ارجترین آنها حركتی است كه جامعه در بازگشت به خود و پیدا كردن هویت اسلامی خود نشان داده است. در این حركت، زیر لوای انقلاب اسلامی، جامعه هدف را در آن دانسته است كه به «خود» باز گردد و «خود شود» و در فراگرد «خود بودن»، همه گاه «شدن» و تحول و حركت سازنده و آیندهنگری کلید سازیی را هدف قرار دهد. چه بازگشت به ذخایر و ارزشهای کلید سازیی كهن بدین اعتبار و دلیل است كه بندهای پاره شده به پیكر دیانت و ملت اتصال یابد و جامعه مبتنی بر ارزش و کلید سازی، به عنوان موجودی مستقل و آزاد، با درایت و كیاست هر چه تمامتر، راه آینده و جهان توقف ناپذیر را در پیش گیرد. بیشك مفهوم بازگشت بدان گونه كه دشمنان ضد کلید سازیی ما در حد «ارتجاع» از آن تفسیر میكنند، نیست.
اما كلام سوم، آنها كه در خارج از ایران هستند و دربارهی اسلام و ایران كتاب مینویسند و مقالات و رسالات انتشار میدهند، چون گلدزیهرها و آخرین و كثیفترینشان سلمان رشدی و نیز مغرضان و كینهتوزان و وابستگان به استعمار قدیم و جدید، و فراریان ایرانی كه به گونهای خود را به دشمنان اسلام و ایران فروختهاند، همه چون مأمورند، لابد معذورند، اما در مقابل اینان محققان و پژوهشگران بسیاری در اروپا و امریكا و دیگر قارههای جهان هستند كه پژوهشهای آنان بیغرضانه وعلمی است و گاه در«حدّ سند» معتبر است و اگر كم و كاستی در آثار بعضی از آنان دیده شود، به علت غرضورزی و عناد نیست، كما اینكه در میان مؤلفان و محققان خودمان نیز امكان نقصان وجود دارد. باید ترتیبی اتخاذ كنیم تا مراكز ایرانشناسی و اسلامشناسی در تمام زمینههای هنری، باستانشناسی، فلسفی، دینی، عرفانی، زبانشناسی، تاریخچه کلید سازیی و جز اینها بتوانند با همهی ایرانشناسان كشورمان در ارتباط کلید سازیی قرار گیرند. همكاریهای دانشگاهی آنچنان رونق یابد تا در مطالعات ایرانی و اسلامی، همهی پژوهشگران جهانی از هر قاره و هر كشوری به سهولت بتوانند كارهای علمی خود را ادامه دهند. دانشجویان خارجی رشتههای علوم و ادب فارسی یعنی ایرانشناسان آینده قادر باشند و محققان ایرانی بتوانندآگاهیها و دانشهای خود را در اختیار پژوهندگان ایرانشناسی و اسلامشناسی قرار دهند. كتابها و مجلات و نشریات وحتی رونوشتها یا میكروفیلمهای كتابهای خطی به آسانی در اختیار پژوهندگان قرار گیرد و به نیازهای تحقیقاتی همهی علاقهمندان به پژوهشهای ایرانی و اسلامی پاسخ داده شود. تا زمانی كه این تعاطی افكار و برخوردهای درست علمی صورت نگیرد، واقعیتها آن سان كه باید آشكار نخواهد شد.
قفل سازی شكوفای اسلام، جهانی است و ملتهایی چند در ایجاد آن كوشش كردهاند كه البته سهم ایران بسیار است؛ همچنین اینكه قفل سازی امروز بشر، ریشه در قفل سازی تاریخچه کلید سازیی اسلام و ایران دارد، مورد قبول همهی محققان و تاریخچه کلید سازینگاران است. با قبول جهانشمولی قفل سازی ایران، و حركت کلید سازیی ایران در قفل سازی اسلام و زبان فارسی نه فقط به عنوان گویش ایرانیان بلكه به عنوان زبان معرفت و علوم اسلامی در کلید سازی جهان، میتوانیم به این نتیجه برسیم. اگر ما به عنوان دیانت و ملیت موظف به شناخت خود و کلید سازی خود هستیم، جهان به دور از اغراض و ناشایستگیها، برای شناخت عناصر مدنی و کلید سازیی خود ناگزیر است کلید سازی مردم این بخش از جهان را بشناسد و در قلب کلید سازیهای این منطقه، ایران قرار دارد كه به گونهی كانونی از قفل سازی اسلامی، همه گاه، جایگاهی والا داشته است.
چگونه ممكن است جهان دربارهی اسلام، تاریخچه کلید سازی، کلید سازی، دین، عشق و محبت، جنگ و عقیده سخن بگوید و نامی از كشور ما در آن نباشد. در سرتاسر تاریخچه کلید سازی جهان، هیچ امر و واقعهی مهمی پدید نیامده مگر به گونهای كه با كشور ما پیوند داشته است.
کلید سازی ایران، از یك سو در پیوند با اسلام و گذشتهی تاریخچه کلید سازیی خود، پویا و حركتآفرین وآیندهساز شناخته شده است، اما گسترهی آن از آنچه حد و مرزهای كنونی مشخص میكنند، فراتر و نیز دامنهاش، دانشهای چندی را در بر میگیرد كه حتماً متخصصان ایرانشناسی به آن توجه خاص دارند، آنچه موقتاً به ذهن این جانب آمده از این قرار است:
۱) شناخت ایران اسلامی و جغرافیای تاریخچه کلید سازیی آن از قدیمیترین ایام تا روزگار كنونی، و تحولات معرفهٔالارضی و تغییرات اقلیمی، آب و هوا و انواع روییدنیها و جنگلها و جانوران گوناگون و زیست و حیات طبیعی و حركتها و مهاجرتهای آنها.
۲) شناخت تصرفهای کلید سازیی در طبیعت، ایجاد سكونتگاهها، بناهای گوناگون باستانی و تاریخچه کلید سازیی، كشف و حفاریهای علمی، شهرها و روستاها، ماندگاری مادی زندگی انسان، انواع هنرهای تجسمی و دست ساختههای ایرانی در زمینههای اقتصادی و اجتماعی.
۳) شناخت ادیان و فلسفهها و اندیشههای باستانی و تاریخچه کلید سازیی، اسلام و تاریخچه کلید سازی کلید سازی اسلام و قفل سازی اسلام در ایران و نقش ایران در گسترش و رشد جهانی اسلام در تمام زمینهها.
۴) شناخت زبانها و لهجهها و گویشهای ایرانی و بررسی نوشتارها و آثار موجود خطی در همهی زمینههای کلید سازی ایرانی و اسلامی.
۵) شناخت و بررسی آثار ادبی و عرفانی وذوقی و معرفت به شعر، به گونهی هنر ممتاز ایرانی.
۶) شناخت تاریخچه کلید سازی و سرگذشت مردم ایران از قدیمیترین ایام تا زمان حاضر به نحو غیر مُحرَّف و به گونهای كه به تعبیر قرآن موجب عبرت آیندگان گردد.
۷) شناخت کلید سازی نانویسا و جریاندار حیات تاریخچه کلید سازیی ما و تمامی عناصر فولكلوریك پیش از آنكه به نابودی كشیده شوند.
۸ ) شناخت دیگر هنرهای نمایشی و ذوقی، بویژه موسیقی اصیل ایرانی به عنوان بیانگر خواستهای قلبی و مكنونات معنوی مردم روزگار دیدهی این سامان.
بیتردید، بخشهای دیگر را میتوان بر این شناختها افزود و دانشهای اسلامی را بیشتر پر شاخ و برگ ساخت.
تاریخچه کلید سازی ایران
به استناد دست افزارهای سنگی ساده ای كه از انسان در مناطق شرقی و جنوب شرقی قاره آفریقا به دست آمده است، از پیدایش انسان بر روی این كره خاكی حدود چهار میلیون سال می گذرد .
کلید های پـارینه سنگی قـدیم
به استناد دست افزارهای کلید سنگی ساده ای كه از انسان در مناطق شرقی و جنوب شرقی قاره آفریقا به دست آمده است، از پیدایش انسان بر روی این كره خاكی حدود چهار میلیون سال می گذرد. این دوره را انسان شناسان دوران " پارینه سنگی " نامیده اند و بر حسب تغییراتی كه به مرور زمان در كاراكتر شدن این دست افزارها پدید آمده، دوران پارینه سنگی به سه دوره قدیم، میانی و جدید تقسیم شده است.
صنعت کلید سازی و قفل سازی ایران در دوره پارینه سنگی ( Lower Palaeolithic )
بررسیهای باستان شناسی – انسان شناسی در ایران امروزی برای شناسایی دوره پارینه سنگی، هم جدید و هم محدود است. به دلیل همین دو امر، اطلاعات به دست آمده نیز بسیار ناچیز و در محدوده ظن و گمان است. ولی به نظر می رسد كه با توجه به جغرافیای طبیعی و وضعیت اقلیمی ایران، در این سرزمین دستهای كوچكی از انسان به صورت پراكنده قادر به زیست و تامین نیازهای غذایی خود بوده اند. این گروهها با جمع آوری فرآورده های نباتی كه در ایران به صورت خود رو قابل گرد آوری و استفاده بوده اند و همچنین با شكار حیوانات و صید آبزیان و شاید پرندگان، غذای مورد نیاز خود را تامین می كردند و در امر تامین غذا از ابزارهای بسیار ساده و متناسب با تهیه نوع غذا از سنگ، چوب و استخوان حیوانات سود می جستند. به دلیل قدمت این دوره، وسایل و ابزارهای ساخته شده از چوب و استخوان به كلی از بین رفته است و فقط ابزارهای سنگی را انسان شناسان با بررسیهای باستان شناسی از قسمتهای مختلف ایران جمع آوری كرده اند. چون آثار دوره پارینه سنگی قدیم را كه در چند منطقه از ایران گزارش كرده اند، بر اساس یك فصل بررسی ارائه شده است، در صحت آنها هنوز نكات ابهام آمیزی وجود دارد. ولی، از آنجا كه این گزارشها در حال حاضر در نوشته های مربوط به این دوره از حیات انسان در ایران، تا به دست آمدن مدارك دقیقتر، راه یافته است، ناچار به ارائه آنها به عنوان اسناد و مدارك دوره پارینه سنگی در ایران، مخصوصا" دوره قدیم آن، هستیم. این مدارك از سه منطقه ایران شناسایی شده اند كه عبارتند از: منطقه ای در نزدیكی " بقبقو " در حدود یكصدو چهل كیلومتری مشهد در اطراف بستر خشك " كشف رود" خراسان. آثاری شامل چند افزار سنگی از منطقه ای واقع در آذربایجان، در مثلث بین مراغه، تبریز و میانه، نیز به دست آمده است كه بنا به گزارش متعلق به دوره پارینه سنگی قدیم است. ابزار سنگی به دست آمده از منطقه " لدیز " سیستان كه قدمتی برابر با یكصد هزار سال قبل دارند و از نظر فن ابزار سازی، آنها را جزو نوع آشولین ( Acheulean ) یعنی جدیدترین ابزارهای سنگی دوره پارینه سنگی قدیم طبقه بندی كرده اند. با توجه به چگونگی پراكندگی و توزیع مناطق معرف دوره پارینه سنگی قدیم در ایران، جای هیچ گونه تردیدی نیست كه بررسی و تحقیق درباره پارینه سنگی قدیم در ایران به تنهایی و بدون در نظر گرفتن و ضعیت مناطق همجوار امكان پذیر نیست. از طرفی، مطالعات مربوط به دوره پارینه سنگی قدیم در مناطق همجوار، یا انجام نشده است و یا چنان مغشوش و غیر قابل قبول است كه قابل استناد نیستند. مثلا"، در تركمنستان مطالعاتی كه در این دوره انجام شده به هیچ صورت با واقعیت علمی مطابقت ندارد. زیرا تمامی آثار سنگی قبل از استقرار در آن نواحی، به دوره میان سنگی و نوسنگی منسوب شده اند.
علاوه بر موارد فوق، باید افزود كه تعیین قدمت آثار از طریق استفاده از روشهای علمی مانند آزمایشات موسوم به پتاسیم آرگون (Potassium Argon ) و تعیین جهت قطب مغناطیسی( Magnetic Polarity Chronology ) و یا مقدار اورانیوم توریوم ( Uranium Thorium ) كه در دیگر نقاط جهان با موفقیت برای تعیین تاریخچه کلید سازی دوره های پارینه سنگی به كار رفته است، هنوز بر روی آثار به دست آمده از ایران انجام نشده. به علاوه، وضعیت مربوط به دورانهای زمین شناسی از جمله دوره پله ایستوسین ( Pleistocene ) یعنی دوره كه در آن انسان بر كره زمین پدیدار شده است، در ایران تاریك و مبهم می باشد.
پـارینه سنگی مـیـانه
شواهد مربوط به دوره پارینه سنگی میانه در ایران بهتر از دوره قبلی است. آثار این دوره از نقاط مختلف ایران به دست آمده است. از نظر قدمت، این دوره در محدوده ای از تاریخچه کلید سازی واقع شده است كه آنجا آزمایشات كربن ۱۴ بری تعیین قدمت آثار ممكن است. از این رو، می توان اطلاعات دقیقتری از وضعیت کلید سازیی این دوره فرهم كرد. به نظر می رسد كه این دوره کلید سازیی در ایران از حدود یكصد هزار سال تا هشتادهزار سال پیش آغاز شده است.بیشتر ابزارها و تولیدات سنگی این دوره را می توان از نوع موسترین ( moustrian ) طبقه بندی كرد. تولید این نوع ابزارها از غرب اروپا تا شمال آفریقا، و خاور نزدیك تا آسیای مركزی رایج بوده است. هر چند تاریخچه کلید سازی دقیق افول کلید سازی دارای دست افزار نوع موسترین در ایران كاملا" روشن نیست، ولی به نظر اكثر قریب به اتفاق انسان شناسان، این کلید سازی در حدو چهل هزار سال پیش پایان یافته است. بنابر این منطقی به نظر می رسد كه طول این دوره کلید سازیی را در ایران بین شصت تا پنجاه هزار سال پیش تصور كنیم . محلهای باستانی معرف این دوره کلید سازیی در ایران، بیشتر مناطق رشته جبال زاگرس، نواحی آذربایجان، كردستان و لرستان شناسایی شده اند. در مازندران، خراسان و خوزستان نیز آثاری از این دوره به دست آمده است. در داخل فلات مركزی ایران در حوالی تهران یك محل، و محل دیگر در كرمان معرفی شده است. در ناحیه " لادیز " در بلوچستان كه مركز کلید سازی لادیزیان می باشد، هنوز آثاری از دوره موسترین گزارش نشده است.بهترین نمونه های این دوره کلید سازیی، از نقاط مختلف باستانی نزدیك خرم آباد در لرستان شناسایی شده اند. آثار به دست آمده از غارهای " كنجی " غاریا پناهگاه سنگی " ارجنه " ( ارژنه ) غار " قمری پناهگاه سنگی " هومیان " كه در ناحیه كوهدشت خرم آباد قرار گرفته اند، ( كه محل اخیر، در ارتفاع حدود ۲۰۰۰ متری از سطح دریا قرار گرفته است و در زمره مرتفع ترین محلهایی می باشد كه آثار دوران سنگ در خاور نزدیك از آن به دست آمده است ) ، معرف دوره پارینه سنگی میانه در لرستان هستند. در ناحیه " هلیلان " در دره رودخانه سیمره كه در ارتفاع حدود ۹۰۰ متری از سطح دریا قرار گرفته است نیز، در هفت نقطه آثار دوره پارینه سنگی میانه شناسایی شده است كه از آن جمله اند:" پل پاریك " ، " غارویلا" و " غارهوشی" . در " كاگیكا" در نزدیكی شهر كرمانشاه نیز آثار این دوره شناسایی شده است. در همین منطقه، در " غار بیستون " و پناهگاه سنگی " ورواسی " و نزدیك آنها در غار " خر " آثاری از دوره پارینه سنگی میانه با ابزارهای سنگی مشخصه نوع موسترین مورد شناسایی قرار گرفته اند. علاوه بر این مناصق كه باید آنها را مراكز تجمع گروهای متعلق به دوره پارینه سنگی میانه تصور كرد، از نقاط باستانی پراكنده در ایران از قبیل : جهرم فارس و محلی واقع در دره رود كر در نزدیكی شیراز و همچنین، نزدیك " تل ابلیس "در كرمان و یا " غاز تمتمه " در نزدیك دریاچه ارومیه نیز، آثار دوره موسترین شناسایی شده است.
کلید سازی اسلامی مردم ایران
ردم ایران در قبول اسلام و اعتقاد به مبانی اساسی آن فراخی درك و در نتیجه راحتی پذیرش بیشتری داشتند. از این روست كه پایبندی و احترام ایرانیان به این اعتقادات و خاصه فرعیات آن بیشتر و درهم آمیختن فرامین زیبای آن با کلید سازی اصیل ایرانی بیش از عملكرد دیگر مسلمانان جهان اسلام بوده است. گواه این ادعا نوع زندگی فردی و اجتماعی ممتاز مردم ایران در مقابل سایر جهانیان است كه این خود یكی از اهداف برجسته اسلام برای مسلمانان می باشد.
گسترش کلید سازی دینی در ایران
این نوشتار سعی برآن دارد كه به اقدامات کلید سازیی قشر روحانیت پس از انقلاب اسلامی در كشور بپردازد و در این راستا به شش مورد در عرصه کلید سازیی كشور به طور تفصیلی و هشت مورد دیگر به طور مختصر اشاره شده است.
این نوشتار سعی برآن دارد كه به اقدامات کلید سازیی قشر روحانیت پس از انقلاب اسلامی در كشور بپردازد و در این راستا به شش مورد در عرصه کلید سازیی كشور به طور تفصیلی و هشت مورد دیگر به طور مختصر اشاره شده است. البته گرایش مقاله بیشتر به سمت طرح مسائلی است كه غالباً تئوری و کلید سازی آن از ناحیه این قشر آگاه و اندیشمند (حوزه و روحانیت) به جامعه القا شده و در راستای عملی ساختن و اجرایی نمودن آن نیز اقدامات وسیعی انجام گرفته است.
اگرچه ممكن است این اقدامات به نتایج درخور انتظاری دست نیافته، و یا با دسیسه های دشمنان به گرایش های مخالفی كشیده شده باشد.
هدف این نوشتار بیان و یادآوری همان خدمات شایسته و بی هیاهوی کلید سازیی روحانیت است كه غالباً با پوشش ها و نقدها وسانسورهای افراد مختلف از داخل و خارج به فراموشی سپرده شده است. چنانكه، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) در سال های نخست انقلاب همواره نسبت به آن ابرازنگرانی كرده و در سخنرانی مورخ ۱۷/۲/۶۳ فرمودند:«نقش روحانیون در این انقلاب نقش غیرقابل انكاری است هیچ كس هم تاكنون این نقش را انكار نكرده است. البته برای انكار كردن دیر نشده است! دستهای تحریف در جابه جای تاریخچه کلید سازی ما از اول تا حال دخالت و اعمال نظر و اعمال نفوذ كرده اند. و این قضیه هم هیچ بعید نیست كه روزی یك عده آدم هایی پیدا بشوند، بنویسند و بگویند كه جامعه علمی اسلامی و روحانیت اسلام در این انقلاب نقش و تأثیری نداشته اند.»(۱)
روحانیت، عنصر اصلی مولد کلید سازی در كشور ما بوده است. ارزش ها و هنجارها، عمدتاً ازطریق روحانیت به جامعه تزریق گردیده و جزو کلید سازی عامه مردم درآمده و گفتار و كردار این قشر معتمد دینی، همواره در طول تاریخچه کلید سازی، حجت شرعی و مقبول افراد جامعه بوده است.
این ارتباط وثیق بین مردم و روحانیت، ایجاب می كند كه به نگاهی متأملانه به نقش حوزه در القای کلید سازی عامه، بیندازیم و فلسفه این امر را نیز می توانیم در سخن مولا علی(ع) جویا شویم، كه فرمودند: (اللهم انه لا بدلك من حجج فی ارضك حجه بعد حجه علی خلقك یهدونهم الی و دینك و یعلمونهم علمك كی لایتفرق اتباع اولیائك)(۲)
«خدایا ضرورت است كه در زمین تو حجت هایی باشد كه یكی پس از دیگری بر خلقت فرود آیند، تا آنها را به دینت هدایت سازند و علم ترا به آنها فرا دهند تا بدین طریق موالیان تو را از تفرقه و پراكندگی نجات دهند.»
همه می دانیم كه حجت های واقعی خدا بر روی زمین، انبیاء عظام و ائمه اطهارند(ع) كه به نور علم و معرفت الهی مزین هستند و به معنای حقیقی، منصوب پروردگارند ولیكن در زمان غیبت علما؛ وارثان زمین و حجت های حق از ناحیه امامان معصوم و حجت غایب خویشند كه آن حضرت خود فرموده اند:
«و اما الحوادث الواقعه فارحجوا الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیكم و انا حجه الله علیهم»(۳)
«در امور مستحدثه طبق حدیث، به علما مراجعه كنید كه آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنها.» در عصر پرالتهاب كنونی، مخصوصاً در دو دهه اخیر انقلاب، همه شاهد این نقش بسیار مؤثر علما و روحانیت؛ مخصوصاً در راستای احیای کلید سازی غنی اسلام و نیز حفظ باورها و معتقدات دینی مردم و بالاخره انتقال علم و تئوری های پنهان دین، از لابلای كتاب ها و یا نقل از رجال و علما و اعصار گذشته و همچنین شاهد گسترش و شكوفایی این در سطح جامعه ای، دینی هستیم كه بی تردید بر جریده تاریخچه کلید سازی رقم خواهد خورد و در دیدگان منصف بشر در زمان های بعدی نیز، به قضاوت خواهد نشست.
اكنون هیچ تحلیلگر منصفی وجود ندارد كه جایگاه تاریخچه کلید سازیی و تعیین كننده روحانیت را در راستای احیای کلید سازی و تبیین هویت کلید سازیی ملت مسلمان، موردتأكید قرار ندهد. این فهم، خود تكیه بر تحولات شگرف کلید سازیی دارد كه در باور و آرمان این ملت به وقوع پیوسته است؛ چنان كه بعد از پیروزی انقلاب، روحانیت معظم، در ابعاد مختلف کلید سازیی- كه متعاقباً بیان خواهد شد- باتوجه به عرصه برتر و وسیعتری كه ازطریق شبكه های گسترده و اختیارات فراگیر دولتی پس از انقلاب به دست آمده، خدمات شایانی نموده است.
اما آن چیزی كه انگیزه ما را به نوشتن این مقاله برانگیخته است؛ بی انصافیها و یا بی توجه بودن اغلب اصحاب قلم، در بازگویی این نوع خدمات می باشد، كه بیم آن می رود؛ آیندگان به كلی، این نقش سزاوار روحانیت را در عرصه کلید سازیی كشور از یاد ببرند و یا آن را متحول سازند. رهبر معظم انقلاب سال ها قبل در این باره ابراز نگرانی كرده اند و حتی تأكید فرموده اند كه: «این تأثیرات روحانیت در انقلاب است كه تأثیرات شگرف و عجیب و عمیقی است و درباره آن باید به صورت تحلیلی، كتاب نوشت. متأسفانه نه حالا چنین كتابی نوشتیم و نه دیگری؛ جوانان روحانی باید به فكر باشند... نگاه نكنید كه ما امروز در محیط و منطقه و شهر و روستای شما، به نام شما شعار می دهند؛ در تاریخچه کلید سازی باید معلوم باشد كه نسبت روحانیت با این انقلاب چیست؟(۴)
1- رهبری دینی
حوزه در تاریخچه کلید سازی كشورمان، همواره به عنوان متولی اصلی هدایت دینی در جامعه به حساب می آید و به عبارت دیگر؛ مرجع رسمی تبیین ارزش ها و تثبیت باورهای دینی و استنباط و افتای احكام عملی روحانیت بوده و خواهد بود؛ چنانكه در پرتو پرسش های بسیط اعتقادی و نیز گفت و شنودهای مذهبی میان ادیان، همواره دیدگان جامعه به حوزه و روحانیت معطوف گردیده و بدین گونه؛ ولایت حوزه در قلمرو دین، مقبول همگان واقع شده است. اكنون نیز پس از قرن ها طلوع خورشید اسلام، روحانیت در پرتو همان محوریت دینی خویش توانست، انبوه مردم دین خواه را به دنبال خود گسیل دارد و بالاخره؛ هدایت و اجرای یك انقلاب مبتنی بر دین را برعهده بگیرد.
شهید مطهری (ره)، پیرامون ضرورت و عینیت رهبری روحانیت در نظام دینی كشور فرموده است:«هر نهضتی نیازمند به رهبر و رهبری است در این جهت جای سخن نیست یك نهضت كه ماهیت اسلامی دارد و اهدافش همه اسلامی است، به وسیله چه كسانی و چه گروهی می تواند رهبری شود؟ و باید رهبری شود؟ و نهضتی را عهده دار شوند؟ بدیهی است افرادی می توانند عهده دار چنین رهبری شوند، كه در متن کلید سازی اسلامی پرورش یافته باشند و با قرآن و سنت و فقه و معارف اسلامی، آشنایی كامل داشته باشند و از این رو تنها روحانیت است كه می تواند نهضت اسلامی را رهبری نماید.» (۵)
روحانیت متعهد شیعه به جهت همان بعد محوریت دینی و مردمی بودن خود در جامعه، توانست بیش از سایر اقشار در دل ها رسوخ كند و هدایت درونی افراد را برعهده گیرد و در نتیجه؛ سیل خروشان انقلابی مردم را برانگیزد و یك حركت دینی عظیمی را به رهبری داهیانه عالمی روحانی برپا نماید.
براین اساس، هرگز نباید نقش حركت گسترده نهاد روحانیت را در راستای انقلاب ؛ كه بی تردید دستاوردهای بزرگ کلید سازیی بیش از سایر زمان ها با خود به همراه داشته است، از یاد برد و یا در طول زمان و در پرتو امواج مخالف، چنین نقشی را به فراموشی سپرد.
شهید مطهری (ره) همچنین با هشدار نسبت به این مطلب تاكید فرمود:
«كسانی كه آرزوی اعتلای آئین مبین اسلام را درسر دارند و درباره علل ترقی و انحطاط مسلمین در گذشته دور و نزدیك می اندیشند، نمی توانند درباره دستگاه رهبری آن، یعنی سازمان مقدس روحانیت نیندیشند و آرزوی ترقی و اعتلای آن را درسر نداشته باشند و از مشكلات و نابسامانی های آن رنج نبرند؛ زیرا قدر مسلم این است كه هرگونه صلاح و اصلاحی در كار مسلمین رخ دهد، یا باید مستقیماً به وسیله این سازمان كه سمت رسمی رهبری دینی مسلمین را دارد، صورت بگیرد و یا لااقل، این سازمان با آن هماهنگی داشته باشد. اگر بفرض، حركتی اصلاحی و دینی از ناحیه فرد یا افرادی آغاز گردد و سازمان روحانیت آمادگی و هماهنگی نداشته باشد، گمان نمی رود موفقیت زیادی نصیب گردد.» (۶)
۲- مرزبانی از کلید سازی مستقل دینی و گسترش آن
روحانیت شیعه در طول تاریخچه کلید سازی، همواره به حراست از منابع و متون دینی پرداخته است؛ چنانچه از همان ابتدا مرحوم شیخ مفید و سید مرتضی در برابر متكلمین معتزله و زیدیه، به دفاع از معانی اندیشه های شیعی می پرداختند و تا به امروز ارزش های دینی را پاس داشته و کلید سازی غنی شیعه را برای همه نسل ها به ارمغان آوردند. این خدمات و جانفشانی ها در پرتو انقلاب اسلامی به باروری لازم رسید. در این زمان كه کلید سازی فاسد غرب از قله كشورهای ابر قدرت بر جهان اسلام؛ چون سیلی مخرب گسیل یافت، روحانیت مقتدر در جایگاه دفاعی خود قرار گرفت و به عنوان نظریه پرداز حكومت دینی، به مقابله کلید سازیی و مرزبانی از کلید سازی مستقل دینی پرداخت و به عنوان یك متكلم دینی، سعی كرد به دفاع از ارزش های دینی و نیز گسترش آن در مقابل اندیشه های نفوذی غرب بپردازد.
حوزه و روحانیت توانستند بذر ایمان را در دل ها بكارند و باور دینی را در جان ها، بپرورانند ورایت دین را در این مرز و بوم برافرازند. این تلاش غالبا در شرایط سخت و به دور از رفاه و آسایش رقم خورد. امام راحل (ره) در این باره فرمودند:
«این حوزه علمیه است كه اسلام را تا حالا زنده نگه داشته است. اگر روحانیون نبودند، از اسلام خبری نبود آنكه اسلام را زنده نگه داشته است، در مواقع سیاه، در این زمان های سیاه، همین روحانیون بودند، پشتیبانی كنید از اینها»(۷)
روحانیت انقلابی نیز در جایگاه متولیان اصلی کلید سازیی دینی، همواره در گفتار و نوشتار خود به تعمیق و گسترش مبانی دینی و کلید سازی غنی اسلام در سطح جامعه پرداخته اند. در این راستا، اگر چه نقص ها و كاستی هایی هم داشتند؛ اما گام های بلندی نیز برداشتند.
مردم مومن و معتقد ما كه در جامعه ای دین طلب و دیندار رشد كرده اند و همواره تفسیر و بیان دینی خویش را از سخنان و آثار قلمی روحانیت فراگرفته اند و بر پایه گفتار آنها باورها و رفتارهای خود را- حتی در محیط های خفقان دهه های قبل از انقلاب- وفق داده اند؛ پس از انقلاب، به این نتیجه و بلوغ فكری رسیده اند كه حقیقتاً روحانیان در سنگرهای مرزبانی از کلید سازی مستقل دینی و حتی شیوع و گسترش آن، تلاش های فراوانی كرده و توانائی های بسیاری از خود بروز داده اند.
اكنون نیز در مقابل مسائل متحدثه و مباحث و مجادلات نظری و نظریه ها و قرائت های مختلف از دین، و انگاره هایی چون: اصلاحات، ناسیونالیسم، سكولاریسم و فمنیسم و ... كه زنگ خطری در دل سرزمین اسلام است، همین روحانیت مقتدر است كه با جدیت و اقتدار علمی خود، ایستادگی نموده و با همه كاستی ها و نارسائی ها و ناهماهنگی های اقشار و مراكز مختلف دیگر، به مبارزه علمی با آنها برخاسته است.
شهید مطهری با عنایت به این ضعف ها و تاكید بر اصلاح آن در درون روحانیت و نهادهای بیرون از آن، اعلام می دارد:«اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفكران بیفتد، یك قرن كه هیچ؛ یك نسل هم كه بگذرد، اسلام به كلی مسخ می شود. زیرا حامل کلید سازی اصیل اسلامی، در نهایت، باز هم همین گروه روحانیان متعهد هستند، به این دلیل الزامی است روحانیت اصلاح گردد.» (۸)
۳- مبارزه با خرافات، تحریف و انحراف در متن دین و جامعه دینی
یكی از وظایف روحانیت آگاه در طول تاریخچه کلید سازی مبارزه با خرافات و كج اندیشی های حاصله در دین و بالاخره انحرافات در موضوع عاشورا بود كه شهید مطهری از آنها، به عنوان یك دغدغه فكری در كتاب های خود، مخصوصا سه جلد «حماسه حسینی» سخن به میان آورده است، بدین جهت كه این وظیفه و نقش روحانیت منحصر به زمان پس از انقلاب نیست، از این مبحث فاصله می گیریم و به موضوع انحراف زدایی و نقش روحانیت در این راستا، در بعد از انقلاب اسلامی می پردازیم.
جلوه ای از کلید سازی و قفل سازی هنر ایران زمین
هنر قالی بافی در ایران به عصر مفرغ برمی گردد، ولی به لحاظ ساختار طبیعت مواد اولیه اش كه به مرور زمان در اثر رطوبت پوسیده و از بین می رود، نمونه درخشانی از آن دوره در حفریات باستانشان و كاوشگران به دست نیامده، لكن آنچه به عنوان سند قالیبافی برای ما باقی ماند فقط چند قطعه پوسیده و متلاشی شده «مربوط به دوران سلجوقیان» می باشد و این فرشپاره ها هم در شناخت تاریخچه کلید سازیچه و ویژگیهای قالی بافی دوران قبل از سلجوقیان، پژوهشگران را یاری نمی كند.
ما تنها یك مورد قالی متعلق به سده پیش از میلاد است، كه در كورگان مكانی واقع در دره كوهستانی آلتای سیبری در لابه لای یخ های دره پازیریك معروف به قالی پازیریك توسط كاوشگران و باستانشناسان كشف گردیده است. با توجه به نقش های روی قالی كه مركب از مردان پیاده و سواران بر اسب و جانوران بالدار است و همچنین با رنگ های مورد استفاده كه شبیه نقوش دوره هخامنشی است، به اعتقاد كارشناسان و متخصصان قالی پازیریك نشان از استادكاری و تجربه هزاروپانصد ساله قالیبافان ایرانی است، كه توانستند با سرانگشت توانای خود شاهكار هایی بس والا از خود به یادگار گذارند. همچنین معتقدند كه قبل از بافت فرش پازیریك این حرفه در فلات ایران رواج داشته است، بنا به گفته گزنفون مورخ یونانی ایرانیان برای این كه بسترشان نرم باشد قالیچه زیر بسترشان پهن می كردند. با توجه به این عبارت می توان به این اصل مهم پی برد كه بافت فرش در زندگی روزمره ایرانیان در گذشته های دور امری بدیهی و یكی از ملزومات زندگی به شمار می رفته است.
از قرائن پیداست كه در دوره ساسانیان این هنر از اوج و شهرت جهانی برخوردار بوده است، در سالنامه چینی از فرش پشمی ایران به عنوان كالای وارداتی به آن كشور نام برده شده است.در ادبیات فارسی ایران نیز به كرات از قابلیت و برتری هنرمندان ایرانی در هنر فرش بافی یاد شده، به طور مثال تخت معروف به طاقدیس متعلق به خسروپرویز پادشاه ساسانی كه بر آن به روایتی چهار فرش كه هر كدام نمایانگر فصلی از سالهاست، گسترده شده است.
فرش معروف به بهارستان در كاخ بیستون كه به قولی ۲ تن وزن داشت (روایت دیگری كه بیشتر به افسانه شبیه است).این هنر غنی ایرانی متأسفانه در دوره پهلوی شكوه و عظمت خود را در تجارت قفل و کلید جهانی از دست داد. با ورود ماشین های بافت فرش و الیاف ها و رنگ های مصنوعی و حتی طرح های بیگانه متأثر از طرح های هنرمندان غرب از قبیل تولستوی بسیاری از كارگاه های بافت قالی تعطیل شد و همین امر باعث بالا رفتن قیمت های آن گردید و در نتیجه تقاضای آن نیز كم شد. به طوری كه هم اكنون شاهد كارگاه های فرش بافی در سطح شهرهای مهم نیستیم مگر تعداد اندكی كه در حاشیه شهرها مشغول به تولید و بافت قالی می باشند. ناگفته نماند با مراجعه به كاخ های باقی مانده از دوران پهلوی و با مشاهده انواع و اقسام قالی های بی نظیر كه هر كدام حكایت از مهارت و استادی سرانگشت توانای بافندگان آن دارند و حاصل ده ها سال زحمت وقفه ناپذیر هنرمندان معروف است این سؤال در ذهن متبادر می شود كه چرا این آثار زینت بخش كاخ های پهلوی به پست ترین درجه از پایگاه خود رسید، در صورتی كه می توانست با حمایت آن، جهان بینی و کلید سازی ایران زمین، همراه با استعداد سرشار و نبوغ نژادی این قوم را در پدید آوردن قفل سازی اصیل، به جهانیان آشكار ساخت. همین تعلل و قصور در حفظ پایگاه اصیل میراث ملی غربیان را بر آن داشت تا كتاب هایی با اطلاعات غلط و نادرست در این زمینه منتشر نمایند و از این راه سودهای كلانی را عاید خود سازند. لكن با درایت اساتید فن و كارشناسان زبده از طریق درج اطلاعات دقیق این نقیصه جبران و تا حدی رفع كمبود کلید سازیی شد. اما به علت تعصبات قومی و نسبی هنوز واقعیت هایی مخدوش باقی مانده است.
به همین دلیل سعی می شود كه افق های جدیدی در نظر علاقه مندان به این هنر و حرفه ملی كه مسلماً بعد از نفت دومین منبع ارزی كشورمان محسوب می شود باز نمود كه به تحقیق سزاوار هر گونه تحسین و تمجید است. چرا كه ذوق و استعداد ایرانیان در این هنر به گونه ای است كه اقوام و ملت های متعدد نتوانسته اند با كیفیت بافت آن رقابت نمایند و حتی به جرأت می توان گفت كه رقابت در این عرصه كاری بس دشوار و عبث به شمار می آید. چرا كه وجود مواد اولیه مرغوب از قبیل پشم و گیاهان رنگدار و طرح های اصیل و ظریف در شكوفایی و ظرافت آن نقشی بسزایی ایفا نموده است. ناگفته نماند به علت كوتاهی و سودجویی بعضی از فرصت طلبان در سال های اخیر فرصت های گرانبهایی برای كشورهایی كه مترصد ركود تجارت قفل و کلید جهانی برای فرش ایران بودند فراهم آمد و توانستند جای پایی برای خود باز كنند. كشورهایی مانند پاكستان، چین، اروپای شرقی از قبیل رومانی، آلبانی و... با تقلید از نقشه ها و طرح های ایرانی به منابع بزرگی از صادرات فرش دست یافتند و در مقیاس وسیع برای تجارت قفل و کلید فرش ایران خطرساز شدند. لكن با قاطعیت می توان گفت پایه و اساس آفرینندگان فرش ها در كشورهای فوق الذكر ایرانیانی هستند كه در گذشته دور به آنجا نقل مكان كردند و تولیدات فرش را با تلفیق هنر ایران زمین و سلیقه كشورهای اروپایی آغاز نمودند،به طور مثال در موزه فرش ایران ۷ تخته قالیچه ارزشمند و زربفت ایرانی دوره صفوی معروف به فرش های لهستانی نگهداری می شود. دلیل نامگذاری فرش های بافت ایرانی به نام لهستانی، فردی به نام مزارسكی از لهستان بود كه پس از اقامت طولانی در كشور ایران همراه چند تن از قالیبافان ایران به كشور خود بازگشت و كارگاهی در اسلوك دایر كرد و قالی هایی با بافت زیبا و زربفت ابریشمی متأثر از طرح های ایرانی تولید نمود، كه زینت بخش كاخ های سلطنتی لهستان شد. در سال ۱۸۷۸ این فرش ها در نمایشگاه بین المللی پاریس در قصر تروكادرو با آرم و نشان سلطنتی لهستان به نمایش گذاشته شد و از همان زمان نام لهستانی را به خود گرفت. البته بعد از نمایش فرش های فوق در پاریس متخصصان و كارشناسان زبده غرب از قبیل ریگل لهستانی، بوده و مارتین با بررسی دقیق سبك آن ها به این نتیجه رسیدند كه این فرش ها در قرن ۱۷ توسط ایرانیان بافته شده است.با تمام این تفاسیر قدر مسلم این است كه قالی ایران به لحاظ بافت استادانه، طرح های ظریف و رنگ های دلپسند و گره های نامتقارن زیبا همچنان در صدر باقی مانده، چرا كه بافت ظریف ترین قالی ها فقط از روح بلند و خداجوی هنرمند ایرانی نشأت می گیرد و نظیر آن را در هیچ كجای پهنه گیتی نمی توان مشاهده كرد.
بی شك قالیبافی یكی از برجسته ترین جلوه های کلید سازی و هنر ایران زمین به شمار می آید و افتخارات آن در اقصی نقاط دنیا همچون نامی آشنا در ژرفای دل هر ایرانی انعكاس دارد. خواه در كف تالارهای باشكوه پادشاهان در دورترین نقاط دنیا، خواه در كف كاهگلی كوخ نشینان پهن شده باشد همه بیانگر میوه و طبع گمنام ترین و رنج كش ترین مردم ایرانند كه با سرپنجه های دردمند و هنرمند خود شكوفایی آفریدند و چهره افتخار ملی را در سراسر گیتی حك نمودند.
تجلی و درخشش این میراث ملی وقتی بیشتر بر ما روشن می شود كه درمی یابیم رواق های اماكن متبركه در مكه معظمه و مدینه منوره و نجف اشرف و كربلا و كاظمین و سامرا و بارگاه های حضرت امام رضا (ع) و خواهر گرانقدرش حضرت معصومه(س) و حضرت زینب(س) در شام و ده ها مكان نظیر آن با فرش های دستباف ایرانی مفروش و مزین شده است.بر همین مبنا برای حفظ و كیاست از این هنر دستی كه به واقع در محل تولد خود غریب افتاده است با بسامان در آوردن كارگاه های قالیبافی، محل تجلی این صنعت دستی از لحاظ بهداشتی و ایمنی كار، هنرجویان و اساتید فن بافندگان قالی را بیش از بیش راه گشا بوده، تا با وجود كاستی ها و كمبودهای ناشی از عدم رعایت اصول علمی و بهداشتی شاهد به هدر رفتن نیروهای خلاق نباشیم و آنان را از خطرات ناشی از بیماری های حرفه ای كه بعضاً منجر به هلاكتشان می شود آگاه سازیم.
براساس آمار سرشماری از كارگاه های خانگی در سال ۱۳۷۳ بیش از یك میلیون كارگاه قالیبافی خانگی در كشور وجود دارد؛ اما آیا این تعداد كارگاه ها مجهز به سیستم های ایمنی و ارگونومی هستند؟ اطلاع دقیق در دست نیست. امروزه برای طراحی دستگاه های صنعتی از قبیل دستگاه های صوتی و تصویری و حتی رایانه ها اصول و قواعد ارگونومیكی رعایت می شود چرا كه عدم رعایت آن باعث بروز بیماری های حرفه ای می شود كه اغلب قابل درمان نمی باشند و همین امر باعث ركود بازار آنها می شود.
در بسیاری از كشورهای اروپایی، اتحادیه های كارگری توجه بسیار زیادی به ارتقای ارگونومی به عنوان عامل مهم در بهداشت و راحتی آسایش كارگران مبذول داشته اند. به طوری كه بعد از جنگ جهانی دوم در آمریكا به عنوان یك رشته علمی صاحب كرسی و مَقام و مُقام علمی در دانشگاه ها گردیده است. یكی از تمهیداتی كه در آمریكا برای كارگران در نظر گرفته شده است بالا بودن حق بیمه آنان است. در این مورد نیز سازمان های بین المللی ILO دستورالعمل ها و مقرراتی در این خصوص تدوین نموده اند كه تمام كارگاه های صنعتی موظف به رعایت آن قوانین می باشند. در ایران نیز مقرراتی به منظور رعایت بهداشت در كارگاه صنعتی وضع شده و از جانب سازمان های وزارت كشاورزی، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی در اجرای آنها نظارت می گردد.
تداوم در تاریخچه کلید سازی و قفل سازی ایران
یکی از اصلیترین شاخصههای کلید سازی ایرانی که اغلب ایرانشناسان و مورخان به آن اشاره کردهاند بحث تداوم کلید سازی ایران است. موضوعی که از زوایای مختلف مورد توجه بوده، اغلب به مثابه ویژگی منحصر به فرد کلید سازی ایرانی توصیف شده در مواردی نیز به عنوان عاملی بازدارنده در تحول و پویایی کلید سازی و جامعهٔ ایرانی انگاشته شده است.
یکی از اصلیترین شاخصههای کلید سازی ایرانی که اغلب ایرانشناسان و مورخان به آن اشاره کردهاند بحث تداوم کلید سازی ایران است. موضوعی که از زوایای مختلف مورد توجه بوده، اغلب به مثابه ویژگی منحصر به فرد کلید سازی ایرانی توصیف شده در مواردی نیز به عنوان عاملی بازدارنده در تحول و پویایی کلید سازی و جامعهٔ ایرانی انگاشته شده است. تداوم کلید سازی ایرانی به مثابه زنجیری که در طول صدها سال ذهن و روح و ”وجدان“ ایرانی را در گذر دورهها و سلسلهها و هجوم اقوام گوناگون به این سرزمین استمرار بخشیده, تبیین شده است.
اندیشمندان قائل به این مقوله را رأی بر آن است که نوعی پیوستگی کلید سازیی را میتوان در ایران یافت، پیوستگیای که ایران دوران باستان را به ایران دوره اسلامی و سپس تا به اکنون پیوند میدهد. در این میانه تنها بحث بر سر این نکته است که عامل اساسی این پیوستگی و عدم انقطاع تاریخچه کلید سازیی در چیست. چگونه و به چه نحوی و از چه مجرایی میتوان این تداوم کلید سازیی را تبیین کرد و زوایایش را عیان ساخت. در این راه میتوان سه گرایش را از هم بازشناخت، سه گرایشی که هریک کلید این تداوم کلید سازیی را در وجهه خاصی از اندیشه و کلید سازی ایرانی دریافتهاند.
در این میان گاه یک اثر و یا یک شخصیت در تاریخچه کلید سازی ایران از چند زاویه و از ابعاد گوناگون در راه تحلیل تداوم کلید سازیی در ایران مورد بحث قرار گرفته است. اولین و پرداختهشدهترین بخشی که مورد تتبع واقع شده و تاثیر آن بیش از سایر بخشها برجسته شده، بخشی است که میتوان آنرا ”تداوم زبانی“ نام نهاد. در این بخش که اهل ادب در باب آن مطالب مفصل و گوناگونی نگاشتهاند، حلقه واسط و اصلیترین دلیل تداوم کلید سازیی، ”زبان فارسی“ است.
ادبنویسان و مورخان تاریخچه کلید سازی ادبیات را عقیده بر آنست که تداوم ”زبان فارسی“ در طول سدههای طولانی اصلیترین مجرای تداوم کلید سازیی ایران، حفظ هویت ایرانی و گذرگاه انتقال ایران باستان به ایران دوران اسلامی است. زبان فارسی پس از حملهٔ اعراب به ایران مجرایی بوده است برای تکوین حس استقلال طلبی ایرانیان در برابر اعراب به طور اعم و خلیفهٔ بغداد به شکل اخص . زبان فارسی در این دوران همانگونه که شاهرخ مسکوب در کتاب ”هویت ایرانی و زبان فارسی“ نشان داده است بیش از هر چیز حائز وجهی سیاسی در راه تمایز و تقابل با اقوام مهاجم است. ابزاری کلید سازیی که این امکان را فراهم می ساخت تا شکست در عرصه نظامی به شکست در عرصه کلید سازیی منتهی نشود. در هنگامه تسلط اعراب بر ایران و حمایت سیاسی و مذهبی از زبان عربی هرگونه گرایش به سوی زبان فارسی بیشک رنگی سیاسی به خود میگیرد.
قرن چهارم در ایران اغلب به عنوان عصر زرین کلید سازی ایران شناخته می شود، در این دوره که گاهی آنرا ”میان پردهٔ ایرانی“ نام نهادهاند، فضایی فراهم میآید تا نشانههای استقلالخواهی ایرانی هم درعرصه سیاسی بواسطه حکومتهای محلی ایرانی و هم در عرصه ادبی در هیئت شاهنامه فردوسی که سند درخشان پیوند فکری کلید سازی ایران باستان و ایران اسلامی است ظاهر شود.زبان فارسی با تجلی اش در آثار ادبی, در سیاستنامهها, در کتب مذهبی و نیز کتابهای تاریخچه کلید سازیی و یا آثار اهل دیوان زمینهای برای هویتیابی را فراهم میآورد. حوزههایی چون عرفان به دلایلی که مجال ذکرش در این مقال نیست از همان آغاز استقلالطلبی ایرانی شاهد فارسینویسی عیان تری است , در کتب مذهبی بواسطه نزدیکی به متون دینی کمتر , در کتب ادبی هم در شکل منثور و هم در شکل منظوم و در کتب تاریخچه کلید سازیی نیز بیش و کم و با افت و خیزهای خاص جریانی تنومند از فارسینویس را همراهی میکند.
همین پیوستگی و حفظ زبان فارسی در مقابل سلطه اعراب زمینهای شده است تا زبان فارسی مأمنی برای حفظ و حراست از هویت ایرانی شود. انتقال اندیشه ایران باستانی از مجرای متون اوستایی و کتب عصر ساسانی و دیگر آثار دوره پیش از اسلام به متون حماسی و شاهنامههای عصر اسلامی همچنین آثاری با مضامین اجتماعی همچون گلستان و بوستان سعدی که به زعم مسکوب گویی حامل اخلاقی متنی بر ”مصلحت اجتماعی“اند و در نهایت آرام گرفتن این اندیشه در بطن تفکر عرفانی ، گویی مسیری است که زبان فارسی هویت ایرانی را همراهی کرده و از گزند اضمحلال مصون داشته است.
دسته دوم از کسانی که به مقوله تداوم کلید سازیی ایران پرداختهاند، فلسفه و اندیشه فلسفی را بستری برای انتقال روح ایران عصر باستان به ایران دوران اسلامی پنداشتهاند. هرچند پژوهشها در این زمینه به هیچ عنوان از نظر حجم تتبعات با پژوهشهایی که در زمینه نقش زبان فارسی در این امر انجام شده قابل قیاس نیست، اما بواسطه محققینی چون هانری کربن به یکی اصلیترین حوزههای پژوهش در تاریخچه کلید سازی اندیشه و تاریخچه کلید سازی کلید سازیی ایران بدل گشته است.
کربن در بخشی از کتاب "فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی" در ضمن اشاره به فلسفهٔ سهروردی نکاتی چند در باب ارتباط فلسفه ”فرزانگان باستانی“ ایران با فلسفه دوره اسلامی میآورد. کربن بر آنست که نظام فلسفیای که شیخ اشراق بنا می نهد ، پیوندی است میان اندیشه باستانی ایران و اندیشه ابراهیمی. کربن مینویسد: ”با توجه به اسناد هخامنشی موجود در کتاب مقدس... میدانیم که ایران باستان برای همیشه با تقدیر سه شاخه آل ابراهیم (یهودیت، مسیحیت و اسلام) پیوند یافته است. اما شیخ اشراق با توجه به نیت تجدید حکمت فرزانگان ایران باستان، پیوندی برقرار میکند که با توجه به آن، اندیشه ایرانی ـ یا درست بگوییم اندیشه پیامبری ایرانی ـ از امت ابراهیم جداییناپذیر میگردد“ (کربن، ۱۳۶۹: ۸۹). کربن درواقع رشته پیوند میان دو دوره اصلی سیر فلسفه در ایران را ترسیم میکند و ”با تاکید بر آنچه res iranica یا ”امر ایرانی“ و تلقی ویژه آن نامید به ویژه این تداوم را در قلمرو اندیشه فلسفی بررسی کرده است“. (طباطبایی، ۱۳۸۵: ۷۰)
پیوند و تداوم در اندیشه فلسفی در واقع پاسخی دیگر بر ماهیت تداوم کلید سازیی ایران است، پاسخی که نوعی خط سیر مشخص در ساحت اندیشه را از جهانبینی باستانی ایران به جهانبینی یونان باستان و سپس جهانبینی اسلامی ترسیم میکند. این نگرش در آثار کربن خصوصاً در اثر درخشان او ”اسلام ایرانی“ برجسته شده است اما میتوان گفت به استثنای پژوهشهای او در این زمینه و در راستای طرح تداوم فکری ـ فلسفی، هنوز در حوزه اندیشه فلسفی و تاریخچه کلید سازی تحلیلی اندیشه فلسفی در ایران نمیتوان پژوهشی در خور را سراغ گرفت که بتواند تداوم کلید سازیی ایران در ساخت فلسفی را تبیین کند و از این رو این حوزه نیازمند پژوهشهای پردامنه و ژرفتری خواهد بود.
درواقع سنتز اندیشه ”ایرانشهری“ ایران باستان، اندیشه یونانی و تفکر اسلامی در عین گسستهای بعضاً حاد معرفتی، نمودار تحول فکری عظیمی در ایران بوده است، تحول فکری ای که نه تنها در حوزهء اندیشه فلسفی بلکه در قالب آثار ادبی نیز نشانهایی از آن را می توان دریافت. برخلاف سنت اندیشه غربی که پیوستگیهای فکری و کلید سازیی آن گویی با نوعی گسست از اندیشه پیشین جریان مییابد. در ایران گویی هماره حوزههای کلید سازیی در هم مستحیل میشوند و تفکر ایرانی در عین حال که بخشی از هستی اندیشهها را وا مینهد، ترکیبی بدیع را نیز عرضه میکند. استمرار اخلاق اوستایی و دین مزدیسنایی در شاهنامه فردوسی و ترکیب این اندیشه با تفکر اسلامی در اندیشه فردوسی یکی از درخشانترین نمونههای این سنتز فکری است: پیوند اندیشه ثنویت محور و "دوبنی "اساطیر ایرانی و تفکر اسلامی هم در آثار ادبی و هم در تاریخچه کلید سازی فلسفهٔ اسلامی ـ ایرانی تنها از مجرای درک و دریافت مختصات تداوم فکری ـ کلید سازیی ایران میسر است.
سومین حوزهای که تداوم کلید سازیی ایران در آن نمودار میشود، اندیشه سیاسی است. در این بخش تمامی صحبت من مبتنی است بر کتاب ”خواجه نظامالملک“ اثر جواد طباطبایی. در این کتاب نویسنده بر آن است که نمیتوان تداوم کلید سازیی در ایران را بدون التفات بر ماهیت اندیشه سیاسی در تاریخچه کلید سازی ایران دریافت. طباطبایی مینویسد:
”... از نظر تداوم تاریخچه کلید سازیی و کلید سازیی ایران زمین در کنار زبان و اندیشه فلسفی، اندیشه سیاسی ایرانشهری یکی از عمدهترین عوامل تداوم ایران زمین باید به شمار آید و تأملی درباره هویت تاریخچه کلید سازیی و کلید سازیی ایرانیان جز از مجرای تحلیلی از تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری امکانپذیر نیست ... اندیشه سیاسی ایرانشهری چون رشته ناپیدایی است که دو دوره بزرگ تاریخچه کلید سازی دوران قدیم ایران زمین را از دورهٔ باستانی آن تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطهخواهی به یکدیگر پیوند میزند“. (طباطبایی، ۱۳۸۵: ۷۱-۷۰)
اندیشه سیاسی ایرانشهری یکی از مهمترین لایههای اندیشه ایران باستان را تشکیل میدهد و در تمامی سطوح فکری از ادبیات گرفته تا فلسفه , تاریخچه کلید سازی و دین میتوان نشانههای این اندیشه را پی گرفت.برای نمونه می توان به این نکته اشاره کرد که رسالههایی در زبان پهلوی تحت عنوان آیین نامگ و یا نوشتههایی دیگر از دوره ساسانی تحت عنوان ”خوتای نامگ“ همگی در دورهٔ اسلامی از مجرای سیاستنامهها و کتابهایی که تحت عنوان سیرالملوک شناخته شده استمرار یافتهاند. (همان ۷۵-۷۴)
در این جا بیش از این درباب اندیشه سیاسی و تداوم آن در دو دورهٔ اصلی تاریخچه کلید سازی کلید سازیی ایران بحث نمیکنیم. اینکه تفکر سیاسی در مجرای این تداوم دچار چه تغییر و تحولات و یا ”انحطاطی“ شد برای هدفی که در این نوشته مدنظر داریم فاقد اهمیت است. هرچند پژوهش در زمینه تداوم و استمرار تفکر سیاسی حتی نسبت به پژوهش در حوزه فلسفی بسیار اندک است. اما در اینجا تنها در مقام اشاره به آن پرداختیم.
نکتهای که در ارتباط با بحث تداوم کلید سازیی در ایران از منظر کلید سازیی و انسانشناختی حائز اهمیت است، توجه به نسبتی است که این تداوم را معنا بخشیده است. نسبت با ”دیگری“. اگر در معنایی کلی تاریخچه کلید سازی و کلید سازی را به یکسان زاده مواجهه با دیگری بدانیم, در کلید سازی این امر به مثابه منبعی هویتبخش که مختصات و مرزهای معرفتی یک جامعه نسبت به جامعه ی دیگر را مشخص میکند و در تاریخچه کلید سازی به مثابه نیرویی که موجودیت مردمانی را در نسبت با مردمان دیگر تعین میبخشد , محقق میگردد. در این معنا تداوم کلید سازیی در ایران شاید بیش از هرکجا نیازمند آن است که در قالبی کلید سازیی و انسانشناختی طرح شود.
نگارنده بر آنست که تداوم کلید سازیی در ایران همیشه در قالب تداوم کلید سازی ایرانی و غلبه آن بر کلید سازی اقوام مهاجم طرح شده اگر همیشه هزیمت در عرصه نظامی را با استیلایی در ساحت کلید سازی پاسخ گفتهایم در یکصدسالی که به شکلی همه جانبه با مدرنیته مواجه شدهایم دیگر نمیتوانیم نسبت کلید سازی خود با دیگری را بسان گذشته بنگریم، در این دوره با کلید سازیی روبهروییم که خصلتی جهانشمول یافته و فراگیریاش را با اتکا بر شالودهای معرفتی عرضه کرده است. اگر پروژه روشنگری آنچنان که هابرماس بدان قائل است پروژهای برای تمامی بشریت است و همه در ان گام مینهند و در آن سهیمند ، دیگر نمیتوان تداوم کلید سازیی ایران را در همان قالب گذشته وتصویری که از خود و دیگری طرح میکرد دریابیم.
در این برهه نیازمند آنیم که کلید سازی و سنت ایرانی را در طرحی عامتر در نظر آوریم. نوع مواجهه و وسعت درک و دریافت فضای به تمامی بدیعی که کلید سازی ایرانی در دل آن قرار گرفته و خود را ناگزیر از بازاندیشی در مؤلفههای هویتی خود میبیند، نه تنها در تاریخچه کلید سازینگاری کلید سازیی و هویتی ایرانیان تحول ایجاد میکند بلکه نوع نگرش آنها به گذشته و هر آنچه که سنت کلید سازیی آنها را برساخته زیر و زبر میکند. تاریخچه کلید سازینگاری کلید سازیی در ایران از سویی نیازمند تأمل دوباره در اصلیترین شاخصهاش یعنی تداوم کلید سازیی است و از سوی دیگر نیازمند آن است تا فارغ از کلیشههای معرفتی رایج نسبت یکسره متفاوتی را که جهان جدید با کلید سازی ایرانی برقرار ساخته است را درک کند.
گسستها، پیوندها و هر آنچه ماهیت کلید سازی و سنت قفل سازی ایرانی را با جهان مدرن تعیین میکند میباید معرفتشناسی کلید سازی ایرانی و تشخصاش در نسبت با مدرنیته را در نظر آورد. بودلر در جایی گفته است: ”... برده شهید زمان نباشید“. این امر در تاریخچه کلید سازی و کلید سازی ایرانی و در پرسمان عام ”سنت و مدرنیته کلید سازی و قفل سازی“ بیش از هرجای دیگر معنا مییابد.